در این رمان، با آمیزهای از خشونت خانگی، هنر، تجربههای دردبار تن روبهرو هستیم. راوی به هیچ روی ذهنیت هیچیک از شخصیتها را قبول نمیکند. اما نمیتوان ادعا کرد که راوی با نگاهی عینی صحنه را توصیف میکند. آدمهای رمانهای کاتب نامتعارفاند. آنهم نه تکتکشان. چنین نیست که به طور منفرد، برای هرکدام از آنها هیچ بدیلی وجود نداشته باشد. مثلا در همین رمان تازه کاتب، هم لمپنها بدیل بیرونی دارند و هم اهالی محترم هنر یا جماعت روشنفکر. کار ویژه کاتب که او را از بازنمایی روابط بیرونی معاف میدارد، چینشهای تازه از صحنههای زندگی است. آدمها در وضعیتهایی قرار میگیرند که جز در بافت رمان مواجهه آنها با هم امکانپذیر نیست.
«چشمهایم آبی بود» از جنبه دیگری هم درخور تامل است. در سالهای اخیر توجه به لمپنها و تقلید از زبان آنها بسیار رواج یافته است. در بدو امر هم توانایی نویسنده در بازنمایی ذهن و زبان این بخش از جامعه مورد تحسین و شگفتی مخاطبان واقع میشود. ولی با این رویکرد و زبانورزی اتفاق خاصی در روایت رخ نمیدهد. به عبارت دیگر، ادبیات هیچ کارکردی ندارد. در اینکه وجه غالب نویسندگان ما ظرف دو دهه اخیر ادبیات را نه هنر، بلکه رسانه در نظر گرفتهاند، بیش از اینها جای بحث است.
در صحنه شگفتانگیزی از رمان با اجسادی از معاودین عراقی در جنگ روبهرو میشویم که با آنکه سالها است مردهاند، جسد آنها بنا به وصیتشان دفن نشده است. آنها خواستهاند آنقدر در کانتیتر یخچالدار بمانند تا شرایطی فراهم شود که بتوانند به کشور خودشان برگردند. اما بعد از سقوط صدام خانوادههای آنها تمایلی به انتقال آنها ندارند. در نتیجه تصمیم بر آن شده تا آنها را در شهرهای مختلف جداگانه دفن کنند. اما این نگرانی هست که مبادا به آنها اهانت شود. این معاودین به امید آزادی کشورشان همدوش سربازان ایرانی جنگیدهاند. اما آزادی عجیبوغریب عراق با مداخله آمریکایی نه خواست آنها بوده و نه مایه افتخار برای خانوادههایشان…
خرید کتاب چشمهایم آبی بود
جستجوی کتاب چشمهایم آبی بود در گودریدز
معرفی کتاب چشمهایم آبی بود از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب چشمهایم آبی بود
«چشمهایم آبی بود» از جنبه دیگری هم درخور تامل است. در سالهای اخیر توجه به لمپنها و تقلید از زبان آنها بسیار رواج یافته است. در بدو امر هم توانایی نویسنده در بازنمایی ذهن و زبان این بخش از جامعه مورد تحسین و شگفتی مخاطبان واقع میشود. ولی با این رویکرد و زبانورزی اتفاق خاصی در روایت رخ نمیدهد. به عبارت دیگر، ادبیات هیچ کارکردی ندارد. در اینکه وجه غالب نویسندگان ما ظرف دو دهه اخیر ادبیات را نه هنر، بلکه رسانه در نظر گرفتهاند، بیش از اینها جای بحث است.
در صحنه شگفتانگیزی از رمان با اجسادی از معاودین عراقی در جنگ روبهرو میشویم که با آنکه سالها است مردهاند، جسد آنها بنا به وصیتشان دفن نشده است. آنها خواستهاند آنقدر در کانتیتر یخچالدار بمانند تا شرایطی فراهم شود که بتوانند به کشور خودشان برگردند. اما بعد از سقوط صدام خانوادههای آنها تمایلی به انتقال آنها ندارند. در نتیجه تصمیم بر آن شده تا آنها را در شهرهای مختلف جداگانه دفن کنند. اما این نگرانی هست که مبادا به آنها اهانت شود. این معاودین به امید آزادی کشورشان همدوش سربازان ایرانی جنگیدهاند. اما آزادی عجیبوغریب عراق با مداخله آمریکایی نه خواست آنها بوده و نه مایه افتخار برای خانوادههایشان…
خرید کتاب چشمهایم آبی بود
جستجوی کتاب چشمهایم آبی بود در گودریدز